در ادامه سفر به شهر سانتا باربارا در نزدیکی لس آنجلس رفتیم. یکی از دوستان خوبم آنجا به استقبال ما آمد و چند روزی را باهم سپری کردیم. او مرا به شهر لس آنجلس برد و دیدنیهای این کلان شهر ۱۸ میلیونی را نشانمان داد. ابتدا در بدو ورود به شهر با ترافیک سنگینی در یک اتوبان شش بانده مواجه شدیم که کمی وقت ما گرفت. سپس با کمک او و با عبور از ترافیک به سمت کمپ دانشگاه UCLA رفتیم و با اتومبیل داخل ان گشتی زدیم انواع و اقسام افراد با ظواهر بعضا عجیب و غریب از ملیت های مختلف می دیدیم که آنجا با پای پیاده یا با اسکوتر و دوچرخه در کمپ در حال حرکت بودند. این دوستمان به ما گفت به قیافه و ظاهر افراد نگاه نکن که عجیب و غریب است حتی این فرد با این سر و وضع ممکن است استاد دانشگاه باشد. دانشجویانی هم دیدیم که با برگردن انداختن چفیه فلسطینی براحتی در محوطه دانشگاه قدم می زدند. این روزها در تعدادی از دانشگاه های مطرح آمریکا تظاهرات ضداسراییلی در جریان است و از طرف مقابل هم طرفداران اسرائیل هم تظاهرات می کنند. در ادامه از خیابان معروف وستوود عبور کردیم. این خیابان محل و پاتوق ایرانیان لس آنجلس است. در واقع لس آنجلس بزرگترین کمیونیتی ایرانیان خارج از کشور را داراست. تا چشم کار می کرد تابلوها و تبلیغات و بیلبورد به زبان فارسی می دیدی. از رستوران و سوپرمارکت گرفته تا عطاری و امانت فروشی( سمساری) ، طلا و نقره فروشی و فروشگاه لباس عقد و عروسی و شب و دفتر وکالت و امثالهم. بعد از عبور از وستوود به ساحل سانتا مونیکا رسیدیم با نخل های بلند. این ساحل زیبا با آسمانی آفتابی واقعا جو مطبوعی ایجاد کرده بود. ساحلی شنی و بسیار زیبا که در مقابل آن اقیانوس آرام قرار داشت. هوا کمی بادی بود. بعد از پارک کردن ماشین شروع به قدم زدن کردیم. ابتدا در بازارها و شاپینگ مال ان اطراف کمی قدم زدیم. سپس ناهار خوردیم و در بالای ساحل شنی قدم زدیم. جای شما خالی که سنجاب ها را ببینید که به وفور انجا بین درختان به جست و خیز می پرداختند و حتی از افرادی که نزدیک بودند نمی ترسیدند و به آنها نزدیک می شدند و از آنها خوراکی دریافت می کردند. در ساحل و پیر Pier سانتا مونیکا کافه و رستوران های فراوانی وجود داشت و انواع و اقسام سرگرمی ها را می شد در آنها دید. خوانندگان دوره گردی هم در آنجا بودند که آوازهای سنتی آمریکایی و یا اسپانیایی می خواندند. چون لس آنجلس و کلا ایالت کالیفرنیا با مکزیک همسایه است کلا اسپانیایی زبان ها هم در این منطقه زیاد سکونت دارند علی الخصوص در لس آنجلس و سان دیه گو. پس از مدتی قدم زدن در ساحل سانتا مونیکا دوستمان یک مسجد پیدا کرد که در آن نماز بخوانیم. آن هم در یک محله آبرومند لس آنجلس. مسجدی زیبا و متعلق به ایرانیان با معماری ایرانی و اسلامی. در یک سمت آن سالن اجتماعات با عنوان تالار ایران قرار داشت که شبیه ساختمان های ایران باستان طراحی شده بود و در طرف دیگر هم مسجد بود که معماری اسلامی با کاشیکاری های مرسوم آبی و سفید و سبز که ایات قرآن برآنها نقش بسته بودند. واقعا از تمیزی و مرتبی مسجد لذت بردم. در سردر ورودی مسجد تابلویی نصب شده بود که به هردو زبان فارسی و انگلیسی این جمله بر آن نقش بسته بود:
" هرآنکه در این سرای درآمد نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آن کس که به درگاه باری تعالی به جان ارزد البته برخوان بولحسن به نان ارزد"
جمله ای بسیار زیبا از ابولحسن خرقانی که بسیار به دلم نشست و گمشده این روزهای ماست.
در ادامه پس از خواندن نماز به گشت و گذارمان در لس آنجلس ادامه دادیم و به طرف هالیوود ساین که کلمه هالیوود بر آن نقش بسته و در دل کوه جای دارد حرکت کردیم و مسیری پر پیچ و خم در دل کوه و با عبور از محل های زیبا و تا حدودی مرفه نشین لس آنجلس. سر راهمان از محله بورلی هیلز هم که یکی از این محله ها و در واقع یک شهر در دل لوس آنجلس هست نیز هست هم عبور کردیم. به محل مورد نظر که رسیدیم حروف عبارت هالیوود که در دامنه کوه نقش بسته بودند را دیدیم و با آنها عکس انداختیم. واقعا زیبا بود . پیش خودم فکر می کردم سالهای سال پیش که فیلم های هالیوودی را می دیدیم اصلا تصور این را هم نمی کردیم که روزی به نزدیکی هالیوود هم بیاییم. ایستگاه بعدی رصدخانه گریفیت که آنهم بر یکی دیگر از بلندی های اطراف و در یکی دومایلی هالیوود ساین بنا شده است بود. بعد از پارک کردن اتومبیل در فاصله ای نه چندان نزدیک بدلیل پربودن ظرفیت پارکینگ پای پیاده به سمت رصدخانه حرکت کردیم. داخل رصدخانه که برای بازدید عموم آزاد بود در طرفی فصول و وضعیت زمین و سیارات و خورشید و ستارگان نشان داده شده بود و در طرف دیگر تجهیزات و ماکت خود رصدخانه. بر پشت بام و ایوان رصدخانه که می ایستادید شهر لس آنجلس زیر پایتان بود و تا چشم کارمی کرد ساختمان های نورانی و همینطور در قسمتی از شهر اسکای لاین آنرا می شد دید. منظره جالب و شگفت انگیزی ایجاد شده بود. در زیر زمین رصدخانه در طول یک راهروی طولانی بیگ بنگ شرح داده شده بود و در سپس قطعه هایی از شهاب سنگ های برخورد کرده به زمین به نمایش گذاشته شده بود که قابل لمس بودند و همچنین عکسی از زنی به نمایش گذاشته شده بود که تکه ای کوچک از شهاب سنگ به بدنش برخورد کرده و آنرا کبود کرده بود. در قسمت دیگر از زیر زمین رصدخانه تکه ای از سنگهایی که در سفر اکتشافی آپولو به ماه و توسط فضانوردان به زمین آورده شده بود به نمایش گذاشته شده بود و همچنین یک شرح تصویری از مسیر پرواز آپولو به سمت ماه و سپس بازگشت آن به زمین و همچنین ماکت چرخنده ماه و زمین که به دور محور خود می چرخیدند. در ادامه هم یک ماکت بزرگ از منظومه شمسی از سقف آویزان کرده بودند و همچنین تصویری از آسمان که گفته می شد یک شات کوچک از آسمان است که حاوی ميليارد ها ستاره و کهکشان است. پس از بازدید از رصد خانه به سمت اتومبیل برگشته و به محل اقامت بازگشتیم. چون محل اقامت خارج از لس آنجلس و در سانتا باربارا واقع شده بود حدود ۱۲ شب به مقصد رسیدیم.
ان شاالله در قسمت های بعدی از شهرهایی که در ادامه سفر از آنها بازدید کردیم نیز خواهم نوشت.
در پناه خدا باشید.
+ نوشته شده در دوشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 16:3 توسط خودم
|