چون می گذرد، می گذرد
من دو الی سه روز در هفته به تمرین های ورزشی در باشگاه می پردازم. در آنجا هم دوستانی علاوه بر دوستانی که در محل کارم با آنها آشنا شده و مراوده دارم پیدا کرده ام. یک دوستی به نام احمد در بین دوستان باشگاهی هست که از قضا ایرانی هم هست و هنگام تمرین در باشگاه باهم خوش و بش و صحبت می کنیم. احمد یک تکه کلام داره وقتی حالشو می پرسم بهم می گه " چون می گذرد، می گذرد" وقتی این جمله رو بر زبان میاره باهم کلی می خندیم. ولی من وقتی عمیق تر به این جمله فکر می کنم می بینم احمد با وجود اینکه مشکلات زیادی در زندگیش هست چه نگاه زیبایی داره. پیش خودم می گم احمد چه دید قشنگی داری. هیچ موقع داخل یه موضوع گیر نمی کنی و رد می شی. واقعا هم همینه اگه بخواهی در زندگی فکرتو به هر مشکل ریز و درشتی مشغول کنی دیگه سنگ روی سنگ بند نمی شه. البته من خیلی وقت هست که به این نتیجه رسیدم که زندگی رو سخت نگیریم چون به اندازه کافی مشکلات ریز و درشت در مسیر زندگی ایجاد می شوند که باید بهشون فکر کرد ولی وقتی ظرفیتت عین دریا عمیق و وسیع باشه دیگه با هر سنگ ریزه ای به تلاطم نمی افتی. از دیدن افرادی مثل احمد با این طرز فکر خوشحالم که بسیاری افراد دیگر هم هستند که منش زندگیشون رو این قرار داده اند. هرروز که می گذره من بیشتر به این منش اعتقاد پیدا می کنم. باوجود اینکه در صحبت های قبلی خودم هم دراین باره نوشته ام این بار هم دوباره تاکید می کنم که بدون گذشتن زندگی پیش نمی ره و یک جایی دیگه باید خیلی چیزها و وقایع رو جدی نگرفت و عبور کرد.
به قول سعدی جان:
نگفتم روزه بسیاری نپاید
ریاضت بگذرد سختی سر آید
پس از دشواری آسانیست ناچار
ولیکن آدمی را صبر باید
یک درس مهندسی و مدیریت خوانده سرد و گرم چشیده.