آخر هفته و زندگی در حال

یک هفته دیگر کاری در آلمان هم به پایان رسید. شاید عجیب باشه براتون ولی خیلی آلمانی ها وقتی بگیم بهشون الان چرا خوشحالی می گن آخر هفته داره نزدیک می شه چرا خوشحال نباشم. حالا ممکن هست که طرف فشارهای کاری یا مالی فراوانی متوجهش باشه ولی باز هم یک دلیل کوچک برای خوشحالی پیدا می کنه. همین قدر خیلی از اونها با آرزوهای کوچک و در حال زندگی کردن از زندگی خودشون لذت می برند. مثلا می ره یک بستنی یا شکلات می خره ولی اینقدر در لحظه از اون لذت می بره و اون لذت در چهره اش پیداست که حد و اندازه نداره. در مدت این سالها این رو خوب متوجه شدم. کاش بتونیم کمی زندگی در حال رو تجربه کنیم. تمرین و ممارست می خواد و یک شبه امکانش وجود نداره. امیدوارم همه ما بتونیم این رفتار رو بیاموزیم و به اون عادت کنیم.

آخر هفته ای دیگر

یک هفته کاری دیگر هم تمام شد.

مشغولیات غیرکاری در خانه مرا فرا می خواند. از رسیدن به درس و بحث دانشگاهی تا انجام کارهای خانه.

مجردی و متاهلی هرکدام اقتضائات خودش را دارد. مجرد که باشی باید دست تنها به کارهای منزل برسی و همه چیز بر عهده خودت هست. البته استقلال تصمیم داری و می توانی برای زندگی خودت برنامه ریزی کنی که چه زمانی کجا بروی و چطور کارهای عقب مانده در خانه و خارج از خانه را انجام بدهی. در زندگی غیرمجردی این قدرت مانور کاهش پیدا می کند و هردو نفر باید باهم برای انجام کارها تصمیم گیری کنند و هرکدام قسمتی را بر عهده بگیرند. اگر قرار باشد که در زندگی غیرمجردی مثل زندگی مجردی رفتار کرد سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و فشار روی یک طرف رابطه افزایش پیدا کرده و دیر یا زود رابطه از هم پاشیده خواهد شد. نمی شود در یک رابطه بود ولی هیچ مسئولیتی را چه مادی چه غیرمادی نپذیرفت. این برای هردو طرف رابطه چه خانم چه آقا صدق می کند. چون تجربه هردو ورژن را دارم اینجا می گویم که بی مسئولیت بودن و عدم پذیرش تعهداتی که بهم دارید چه تعهدات پایه ای( چه مادی چه معنوی) چه تعهدات فراتر از آنها رابطه را خیلی زودتر و سریعتر از آنچه فکرش را بکنید از هم می گسلد.

از ما گفتن بود.

آخر هفته ای در دامان طبیعت

این آخر هفته ای که گذشت در کنار پدر و مادر به یک پارک طبیعی حیوانات رفتیم . جالب بود . همه نوع حیوان از پرنده تا پستانداران مختلف درش وجود داشتند. برنامه های جالبی هم داشت مثل نمایش پرواز پرندگان شکاری مثل عقاب سرسفید و جغد قطبی و همچنین غذادهی به پنگوئن‌ها و بازی با گوسفند و بزغاله ها و کانگورو ها برای کودکان. گاومیش ها و اسب ها و انواع و اقسام حیوانات دیگر هم در محوطه ای باز که و بسیار وسیع توانایی توانایی دویدن داشته باشند هم در این پارک حیوانات وجود داشتند. یک قسمت هم در جنگل بکر بود که حیوانات دیگر مثل گراز و گرگ و گربه وحشی داخلش بودند . متأسفانه نتوانستیم به همه ایونت ها برسیم چون در فصول دیگر برگزار می شوند یا ساعت های دیرتر برگزار می شدند مثل مراسم غذادهی به راکون ها و لمورها و مراسم زوزه گرگ ها در شب ماه کامل‌. پیش خودم گفتم ببین چقدر برنامه در این باغ وحش طبیعی وجود دارد و چقدر ایده خلاقانه وجود دارد برای خلق ارزش از یک مکان طبیعی. برای خلق ارزش نیاز به طرح های دهان پرکن یا سرمایه گذاری های عظیم نیست می توان با توجه به امکانات هم کسب و کاری راه انداخت که اقشار مختلف هم از آن لذت ببرند و هم منبع کسب درآمد برای افراد بسیاری در زمینه های متفاوت ایجاد بشود.

در پایان گردش ان روزمان رفتیم به شهر بزرگ منطقه که نزدیک محل زندگیم هم هست و کمی خرید کرده و ناهار را با پدر و مادر در یک رستوران ترکیه ای صرف کردیم‌‌ و سپس بازگشتیم.

این روزها با وجود خبرهای تلخ جنگ که از گوشه و کنار دنیا از اروپا گرفته تا خاورمیانه دل هر انسانی را به درد می آورد کمی به تنفس نیاز داشتیم. با این وجود وقتی فکر می کنم در این روزها ما در آرامش به گردش می رویم ولی در گوشه دیگری از دنیا مردم با نهایت قساوت سلاخی می شوند حس تلخی را در من ایجاد می کند‌.

تدارک سفر

این روزها سرم یکم شلوغ شده . کارهای داخل شرکت و همچنین نوشتن تکالیف دانشگاهی که در رشته ای که دارم درش تحصیل می کنم در مورد کنترلینگ و حسابرسی که داخلش بهره وری چندتا شرکت رو دارم بررسی می کنم. در تدارک سفری هم هستم که ده دوازده روز دیگه قراره برم‌ و مربوط به رشته دانشگاهیم هست و در اونجا ممکنه بازدیدهای خوبی داشته باشیم. در چمدان رو باز کردم و دارم لباس و وسایل سفر رو می گذارم داخلش. عادت کردم که وقتی می خوام سفر برم از حدود دو سه هفته قبل چمدان را باز می کنم و شروع به جمع کردن وسایل سفر می کنم. ابتدا میام لباس و وسایل ضروری رو جا می دم داخل چمدان و بعد هم که خیالم از بابتشون راحت شد چمدان رو در یک گوشه از خونه که رفت و آمد نیست و جلوی دست و پا نیست می گذارم و درش رو نیمه باز می گذارم. بعد تا زمان سفر هر چیزی که یادم بیاد رو به محتویات داخل چمدان اضافه می کنم. مثلا اگر بدونم تغییری در جزییات سفر ایجاد شده و به اقتضای اون باید یکسری وسایل دیگه هم بردارم اونها رو داخل چمدان جا می دم یا مثلا اگر بخوام کتابی یا مجله ای رو که نزدیک سفر خریداری کردم یا گرفتم مطالعه کنم اون رو می گذارم داخل چمدان. بار سفر بستن چک لیست مخصوص خودش رو داره. از لباس و وسایل شخصی بگیرید تا تنقلات و چیزهای کمتر ضروری. یک وقتهایی وقتی می خوام سفر برم یا زمانهایی که ممکنه تنها باشم با خودم، می رم توی فکر. پیش خودم می گم ببین این زندگی هم خودش یک سفره. بیجا نیست که بهش می گن سفر زندگی. بالاخره ممکنه یک زمانی بگن آقا قطار زندگی رسید به ایستگاه آخر یا هواپیمای زندگی تا چند دقیقه دیگه داره در فرودگاه مقصد آخر زندگی فرود میاد و کمربندها رو محکم ببندید و آماده فرود باشید. اونوقته که پیش خودم می گم خب الان که داری فرود میایی چقدر در این پرواز یا قطار از طول سفر لذت بردی و از زمانت به نحو احسن استفاده کردی؟ اونجاست که بابت لذت هایی که نبردم و زمانهایی که هدر دادم از ناراحتی سرتکون می دم. بعدش به خودم نهیب می زنم و می گم حالا که هنوز هواپیمای زندگیت فرود نیومده تازه داره اوج می گیره استفاده کن از این سفر و مسیرش. خیلی وقت هست که به این‌ نتیجه رسیدم که مسیر دلپذیر تر از مقصده و در مقصد ممکنه حلوا قسمت نکنند و اون مقدار هم هیجان انگیز نباشه که من فکر می کنم. در واقع ممکن هست که مقصد هیجان انگیز و بلندپروازانه باشه ولی وقتی بهش می رسیم اگر از مسیر سفر و لحظه لحظه های اون استفاده و لذت نبرده باشیم برامون دلپذیری هدف کمتر هیجان انگیز خواهد بود. برای همین تصمیمم بر لذت و استفاده هرچه تمام تر از لحظات فعلی سفر زندگیه. سالها طول کشید و دو سه دهه از زندگی من گذشت و تجربیات زیادی رو اندوختم تا متوجه این موضوع شدم که در این دنیا نباید حرص زد و باید از لحظه های زندگی لذت و استفاده کافی برد. امیدوارم این طرز فکر و شیوه ای که برگزیده ام تا آخر عمر من رو همراهی کنه و از انتخاب این سبک پشیمان نشم.

ان شاالله اگر توان و عمری بود حین سفر و پس از اون از تجربیاتش یک یا چند سفرنامه کوتاه خواهم نوشت. امیدوارم شما هم بتونید از لحظه لحظه های زندگی خودتون لذت و استفاده کافی رو ببرید.

به قول سعدی جان:

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

آخر هفته های آخر سال

آخر هفته است و اقتضائات خودش.

مرور درس های دانشگاهی ،

رسیدن به کارهای غیر شغلی عقب افتاده داخل هفته داخل و خارج خانه

آمادگی برای سال نوی شمسی در خارج که حال و هوای خودش رو داره . علی الخصوص این روزها .

کمی سرگرمی با فیلم و ورزش و دید و بازدید و مطالعه.

این قدر کار عقب افتاده ممکنه پیش بیاد که ممکنه تموم آخر هفته رو به خودش اختصاص بده و به کارهای فوق برنامه نرسیم. اگر با ایران یا دوستان ایرانی خوب هم در ارتباط باشید که بازم به حجمشون اضافه می شه. خلاصه یک برنامه ریزی درست و مدون لازم داره آخر هفته ها و ما ایرانی های خارج از کشور هم آخر هفته ها تمام وقت نمی تونیم به کارهای فوق برنامه و استراحت و ریلکس کردن برسیم.

نیایش صبح آدينه

خدای من

در هر ثانیه ای که میگذرد

بی شمار نعمت بر من ارزانی میکنی

تپش قلب ، دم و بازدم

دیدن ،شنیدن ، لمس کردن

نبض زدن ها، پلک زدن ، فکر کردن

و…

نعمت های بیشماری که ازشمردن آن ناتوانم

و من چقدر بی تفاوت میگذرم

و مدام از نداشته هایم پیش تو گله و شکایت میکنم

خدایا برای ناشکری ها و کم طاقتی هایم

برای فراموشکاری ها و بی توجهی هایم

مرا ببخش

خداوندا

به دل نگیر اگر گاهی

زبانم از شکرت باز می ایستد

کم می آورد

در برابر بزرگی ات

ای مهربانترین مهربان ها

در این آخر هفته ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ما ﻣﻘدر فرما

آمین ای پروردگار متعال

آخرهفته

خب یک آخر هفته دیگه هم گذشت و طبق معمول هم با انجام کارهای عقب افتاده گذشت.

مرور درس های دانشگاه

پخت و پز

یوگا و مدیتیشن

خرید

آخر هفته ها واقعا اگر آدم از قبل براش برنامه ریخته باشه به همه کارها می رسه.

آخر هفته شما چطور گذشت؟

آخر هفته

آخر هفته است و حال هوای خودش

کارهای خونه و تمیزکاری و پخت و پز

تماس و صحبت با خانواده و دوستان

کمی تماشای فیلم

مرور درسها و جزوه ها با هم دانشگاهی ها

یک مواقعی هم ورزش و مدیتیشن

لیست برنامه ها برای آخرهفته بلنده 😁

آخر هفته

دوستای مجرد

آخر هفته ای هم عالم خودشو داره. صبح ها یکم بیشتر از معمول استراحت می کنی و بعد از اینکه از رختخواب میایی بیرون سرفرصت صبحانه می خوری و به کارها و درست که در طول هفته خیلی نمی تونی برسی رسیدگی می کنی مثل تر و تمیز کردن خونه غذا درست کردن . یکمی هم می ری پیاده روی و ورزش و بعدش دوش آب گرم و سپس تمرین موسیقی. دست آخر هم یک کتاب خوب می خونی یا یک فیلم زیبا تماشا می کنی حین شام خوردن و بعدش یک دمنوش گرم و آرامش بخش . آخر شب هم دوباره می ری برای استراحت.

آدم اگر برنامه ریزی داشته باشه به خیلی کارهای عقب افتاده اش می رسه آخر هفته و از اون همزمان لذت هم می بره . ولی اگر برنامه نداشته باشی آخر هفته ها معمولا خیلی کسل کننده می شه . چون هردو رو تجربه کردم می تونم این پیشنهاد رو بدم که آخر هفته رو بی برنامه نگذارید.

راهکار دفع افکار منفی صبح روزهای تعطیل

یک توصیه دارم به همه دوستای مجرد .

اگه آخر هفته بیدار شدید صبح و دیدید اصلا حوصله از رختخواب بیرون اومدن رو ندارید اصلا بیشتر نمونید تو رختخواب فوری اون فکر و بی حوصلگی رو پس بزنید و بیایید بیرون از جای خوابتون و به کارهایی که برنامه ریزی کردید برسید چون هرچی بیشتر بمونید تو رختخواب بيشتر حس بی‌حوصلگی و افسردگی درتون ریشه می کنه ولی اگر اومدید بيرون و به کارهاتون رسیدید فوری اون حس رفع می شه‌. امتحان کنید ضرر نمی کنید.

کلی کار دارم و برنامه ریختم برای امروزم:

دوره کوتاه جزوه ها و منابع دانشگاهی آپلود شده برای کلاس هفته آینده

کمی تمرین موسیقی برای خودم

پیاده روی بعد از ظهر

کمی پخت و پز