شعر صبحگاهی

سلام صبح بخیر

در غزلیات حافظ بیتی هست که می فرماید:

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی🌷

دردنیایی که برپایه ی مادّیات، کامجویی وبی دردی بناشده باشد انسانیّت،عشق ومحبّت بدست نمی آید برای بدست آوردن این ارزشهای والا باید دنیای دیگری به شیوه ی رندی ورهایی ازبندهمه ی تعلّقات بنانهاد وآدمیان دیگری با جهان بینی ِحافظانه پرورش داد.

راستی ما چقدر به این موضوع اهمیت می دهیم؟

کلامی از لسان الغیب

صبح شما بخیر

امروز یک کلام از لسان الغیب بخوانیم و بشنویم‌

دورِ فلکی یکسَره بر مِنْهَجِ عدل است

خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل

چرخ فلک برمدار عدالت می چرخد نظام هستی برمدار

خیرخواهی می چرخد ای دل خوش باش که بارکج ِ ظالم هرگزبه سرمنزل نمی رسد.

حافظ قلم شاه جهان مَقسِم رزق است

از بهر معیشت مکن اندیشه ی باطل

خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد

بگذر ز عهد سست و سخن های سخت خویش

حافظ

شعر صبحگاهی

سلام صبح همه دوستان عزیز بخیر

غزلی از حافظ را که امروز چشمم به آن افتاد و بسیار پسندیدم را برای شما می فرستم . پندی در آن هست که واقعا ارزش شنیدن برای همه ما دارد.

دلا دلالتِ خیرت کنم به راهِ نجات

مکن به فسق مباهات و زهد هم مَفُروش

ای دل تو را از روی خیرخواهی به راه سعادت ورستگاری راهنمایی می‌کنم. اینکه :

"اوّل سعی کن از کارهای غیراخلاقی،پلیدی وناپاکی پرهیزکنی وچنانچه درشرایطی قرارگرفتی واز روی خطا مرتکبِ گناه و اشتباه شدی بدان افتخار نکنی ودوّم تظاهر به دینداری وزهد هم نکن هرآنچه که می نمایی همان باش،ظاهر وباطنت رایکی باشد."

روز والنتاین

امروز روز والنتاین هست. داستانهای زیادی درباره اش گفته شده‌. یکی از این داستان‌ها این هست که والنتاین کسی به اسم سنت والنتاین یک کشیش رومی بوده است که در زمانی که ازدواج برای سربازان رومی ممنوع بوده مخفیانه خطبه عقد سربازان رومی عاشق با همسرانشان را می خوانده و آنها را به همسری هم درمی آورده و زمانی که امپراتور کلادیوس از این ماجرا با خبر شده ایشون را زندانی و سپس به اعدام محکوم کرده است. دلیل ممنوعیت ازدواج سربازان هم از دید کلادیوس این بوده که ازدواج برای سربازان مناسب نیست. باز هم در افسانه ها هست که این کشیش رومی قبل از اعدامش یک نامه با تیتر" از طرف والنتاین تو" به دختر زندانبانش داده است. داستان دیگری هم راجع به والنتاین نقل شده آن هم این هست که این یک سنت رومی بوده است که در آن دختران و پسران به قید قرعه اسم‌همدیگر را از جعبه بیرون می کشیدند و با هم در طول جشنهای رومی قرار ملاقات می گذاشتند.

خودمانیم چه داستان‌هایی که راجع به عشق ساخته نشده و چه روایت هایی هم در طول تاریخ راجع به آن ذکر نشده است. از نظر من عشق واقعی همان هست که ماهها قبل در یک پست به آن پرداختم و نیازی به باز کردن و توضیح دوباره آن نمی بینم. اگر کسی در زندگیتان هست که واقعا طبق تعریف عشق به او علاقه مندید حتی اگر نمی توانید در مناسبت های مختلف به وی هدیه ای بدهید به او نشان دهید که به او فکر می کنید و به یادش هستید و برایش وقت می گذارید. این یکی از گران بها ترین چیزهاییست که می توانید به وی بدهید. نگهداری از عشق هم ساده نیست که به قول حافظ

الا یا ایها الساقی

ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول

ولی افتاد مشکل ها

سرتان را درد نمی آورم. روزتون خوش و والنتاینتون هم مبارک‌

افراد غیر دائمی و دنیای بی ثبات

یک چیزی که تجربیات این سالها بهم ثابت کرده اینه که قرار نیست هرکس وارد زندگیت شد تا آخر عمر داخل زندگیت بمونه. این می خواد یک دوست و آشنا و همکار یا هرکس دیگه ای حتی از نزديک ترین افراد بهت باشه. گاهی خیلی ها وارد زندگیت می شوند تا آینه تو بشوند و بعد برن تا بهت یاد بدن تو راهی رو که رفتی اشتباه بوده یا اینکه اگه با یک آدم اشتباه باشی چی پیش میاد و باعث بشن دست به تصحیح مسیرت بزنی و یک سری تغییرات داخل سبک زندگیت بدی. این ها می تونه خیلی تلخ و پر هزینه باشه ولی خب ارزشش رو داره. خیلی هام برعکسش را باعث می شوند و بهت نشون می دن که یک انسان خوب و مسیر درست چطور ممکنه باشه. مهم اینه که از هرکس چه درسی گرفته و توشه مسیر بعد از این برای رسیدن به سرنوشت مورد قبول می شه . نباید حساب این رو کرد هرخوبی یا بدی که از افراد تو زندگیت می بینی دائمی هست چون در این دنیا قرار به بی ثباتی هست.

یک اصل دیگه هم در دنیا هم اینه که قرار نیست هرچیزی رو می خواهیم بهش برسیم حتی اگه همه چیز رو حساب کرده باشیم. به قول حضرت علی (ع) من خداوند را در برهم زدن عظم و اراده ها شناختم . هزاران چیز و عامل غیرقابل کنترل و پیش بینی در این دنیا وجود داره که در تعیین هر شرایطی دخیل هستند که بسیاری از آنها در کنترل ما نیستند برای همین وقتی به یک نتیجه غیر دلخواه رسیدیم لزوما نباید فکر کنیم خودمون قصور داشتیم. این یک درس مهم در زندگی هست . آموختنش برای خیلی ها درد آوره و نمی خوان بپذیرند.

به قول حافظ:

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی را نیست که آن را نیست پایان ، غم مخور

این روزها خیلی فکر می کنم....

این روزها خیلی فکر می کنم. دیدم نسبت به چهارپنج سال پیش خیلی تغییر کرده به دنیا و آدماش. دیگه اون آدم چند سال پیش نیستم. پستی ها و بلندی های این سالها یک آدم ديگه از من ساخته که هنوزم در حال پوست اندازی و رشده. شاید این ابیات از حافظ خیلی خوب بیانگر چیزهایی باشه که تو این سالها تجربه کردم:

دردِ عشقی کشیده‌ام که مَپُرس

زهرِ هجری چشیده‌ام که مَپُرس

گشته‌ام در جهان و آخرِ کار

دلبری برگزیده‌ام که مپرس

آن چنان در هوایِ خاکِ دَرَش

می‌رود آبِ دیده‌ام که مپرس

من به گوشِ خود از دهانش دوش

سخنانی شنیده‌ام که مپرس

سویِ من لب چه می‌گَزی که مگوی

لبِ لعلی گَزیده‌ام که مپرس

بی تو در کلبهٔ گداییِ خویش

رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس

همچو حافظ غریب در رَهِ عشق

به مَقامی رسیده‌ام که مپرس

ولی چقدر رشد کردم . بهایی بود که برای رشدم پرداختم. چنین متاعی رو در هیچ فروشگاه و آنلاین شاپی نمی فروشند.

شعر امشب

من و هم‌صحبتی اهل ریا دورم باد

از گرانان جهان رطل گران ما را بس

واعظان كین جلوه بر محراب و منبر می‌كنند

چون به خلوت می‌روند آن كار دیگر می‌كنند

گوییا باور نمی‌دارند روز داوری

كاین همه قلب و دغل در كار داور می‌كنند

مانه رندان ریایم و حریفان نفاق

آنكه او عالم سر است بدین حال گواست

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

كجاست دیر مغان و شراب ناب كجا؟

دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم

به آنكه بر در میخانه بركشم عَلَمی

جام می‌گیرم و از اهل ریا دور شوم

یعنی از اهل جهان پاكدلی بگزینم

چاك خواهم زدن این دلق ریایی چكنم؟

روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم

دام سختست مگر یار شود لطف خدا

ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

دو نصیحت كنمت بشنو و صد گنج ببر

از در عیش درآ و به ره عیب مپوی

شب همگی دوستان عزیزم خوش