امروز اول مهر هست در ایران‌و شروع سال جدید تحصیلی. الان که اینجا نشستم و دارم متن رو تایپ می کنم یک دفعه با شنیدن روز اول مهر یاد روز اول مدرسه رفتن خودم افتادم. هیچ زمانی اون روز رو فراموش نمی کنم. شروع یک دوران جدید بود برای من. من هم ناآشنا با جو مدرسه و ترسیده بودم و گریه ام گرفته بود. احتمالا خیلی از شما دوستان هم خاطره ای شبیه به این در ذهنتون دارید. مادرم آمد و کنارم در کلاس نشست تا آرام شدم. یک مدت که‌ گذشت ترسم ریخت. امروز ده ها سال از آن روز می گذره و من گاهی بهش فکر می کنم. به امکانات ، شرایط و جو مدارس ایران و طرز تربیت و آموزش دانش آموزان در مدرسه و بسیاری موارد دیگر از این دست.

سال ها بعد که به آلمان آمدم و شرایط مدارس آلمان را دیدم و تفاوت ها را مشاهده کردم چقدر به سبک آموزشی و تربیتی مدارس کشور جدید غبطه خوردم. اینکه اینجا بچه ها را با اعتماد به نفس آموزش می دهند. اینکه ذهن بچه ها را تحلیلگر پرورش می دهند. اینکه تحصیل تا حداقل کلاس دهم یک قانون هست و اگر والدین بچه ها را به مدرسه نفرستند جریمه خواهند شد و در عین حال تحصیلات رایگان حق هر کودکی فارغ از نوع ملیت او هست اینکه آموزش جدی چند زبان در آلمان قانون هست و مدارس موظفند به دانش آموزان در کنار آلمانی حداقل دو زبان دیگر آن هم به صورت پیشرفته آموزش دهند کما اینکه تقریبا هر دانش آموز آلمانی که داوطلب آموزش عالی بود می دیدم حداقل انگلیسی را تقریبا روان صحبت می کرد و در کنار ان به یک زبان دیگر مثل فرانسوی ، اسپانیایی، ایتالیایی و... تقریبا تا حد قابل قبولی مسلط بود. همه اینها را که دیدم به حال دانش آموزان ایران غبطه خوردم و از اینکه مدارس ما از امکاناتی که مدارس اینجا دارند محرومند دلم گرفت. در کنار آن ها بیش از همه تحلیلگر تربیت کردن دانش آموزان برایم قابل توجه بود. در مدارس علی الخصوص در سالهای آخر دبیرستان به عنوان کار کلاسی یا در امتحانات تحلیل متون سخنرانی یا مقالات روزنامه های مطرح آلمان یا سخنرانان و روزنامه های انگلیسی زبان آن هم به زبان اصلی به دانش آموزان داده می شد و به تحلیل بهتر نمره بهتری اعطا می شد. یا مثلا در کلاس تاریخ شرایط جنگ جهانی و تاریخ آلمان بازسازی می شد و به دانش آموزان گفته می شد که شما موظفید به عنوان رییس دولت یا حکومت در فلان بزنگاه فلان تصمیم را بگیرید یا فلان نامه را بنویسید. اگر شما جای آن سیاست مدار بودید چه می نوشتید که شرایط آن طوری که در آن زمان پیش رفته پیش نرود و به فاجعه ختم نشود. در عوض در دروس علوم پایه مانند ریاضی ، فیزیک ، شیمی و امثالهم ضعف دانش آموزان آلمانی را حس می کردم . تفاوت های بسیاری دیدم و حس کردم. به عقیده من در علوم و زمینه هایی که بعدها در زندگی بیشتر به کار انسان می اید سیستم آموزشی آلمان بهتر از ایران عمل می کرد و می کند. در عوض در سیستم آموزشی ایران تمرکز بیشتر روی علوم پایه و قبولی در دانشگاه هست و ارزش دادن بیش از حد به تحصیلات عالیه، در صورتی که در آلمان چنین نیست و کسی از تحصیلات عالیه نداشتن خجالت به خودش راه نمی دهد. البته این نکته را نباید فراموش کنیم که وضعیت اقتصادی مملکت طوریست که افراد با مشاغلی که نیاز به تحصیلات عالیه ندارد هم توانایی گذران زندگی خود را دارند.

بگذریم، امیدوارم همه دانشجویان و دانش آموزان که امثال سال تحصیلی جدید را شروع می کنند بتوانند خودشان را در همه زمینه ها و ابعاد نه فقط بعد تحصیلی رشد بدهند.