اصرار بیش از حد نورزید
یک نکته ای که من در زندگیم آموختم این بود که برای قانع کردن طرفی که مایل به پذیرش نظر من در موضوعی که دارم راجع بهش با او صحبت می کنم نیست، اصرار نورزم. حتی اگر دلایل متقنی دارم که شاید هرکس دیگری آنها را می شنید می پذیرفت باز هم لزومی ندارد طرف را در صورتی که موضوعی حیاتی در بین نیست قانع کنیم. چون اصرار بیش از حد باعث فرسایش روح و روان دو طرف هست و طرف مقابل ممکن است دلایلی متقن برای نپذیرفتن نظر شما داشته باشد که نخواهد شما بدانید یا اینکه این موضوع مورد صحبت اصلا برایش اهمیتی ندارد و اصرار شما باعث ایجاد حس اجبار در پذیرش نظر شما را به وی القا کند. اگر هم رابطه ای دوستانه باهم دارید امکان مکدر شدن دو طرف از هم وجود دارد. بنابراین هیچ لزومی در پذیرش نظر ما نیست. اصرار بیش از حد باعث تکدرخاطر شده و ممکن است حس معلم مابانه بودن را القا کند. در ثانی اصرار زمانی که از حدش بگذرد اثری خود تحقیری در پی دارد و باعث کوچک شدن شما در چشم طرف مقابل خواهد شد. انسانها همه نباید در مورد موضوعات مختلف هم نظر باشند. این تکثر نظر را می شود نوعی تنوع نامید که به نظر من یکی از زیبایی های جامعه بشری تکثر و تنوع اون هست. وگرنه فکر کنید اگر جامعه بشری از ابتدا همه با هم هم نظر بودند چیزی دیگر برای کشف و آشنا شدن با فرهنگ های دیگر نمی ماند.